تاریخ قومس

کومِش، کومِس یا قومِس، نام یکی از ایالت‌های کهن ایران است که امروزه، استان سمنان محدودهٔ آن سرزمین باستانی را دربرگرفته است.

سرزمین «کومس» که حدود آن را از گرمسار تا بیارجمند می‌دانند، سرزمینی است که در شمال ایران و در شرق ری واقع بوده‌است.

شاهراه بزرگ خراسان که از ری، در ناحیه جبال می‌آمد و به نیشابور در خراسان منتهی می‌گردید از سراسر ایالت قومس می‌گذشت و همه شهرهای مهم قومس سر این راه واقع بود.[۱] جغرافی‌نویسان عرب بخشی از شاهراه بین آبادی‌های کنونی عباس‌آباد و لاسگرد دهستانی در شهرستان سرخه را جزء ولایت جداگانه‌ای به نام قومس دانسته‌اند.[۲]

بنای اولیه کومش

بنا به روایت کتاب « شهرستانهای ایرانشهر ترجمه صادق هدایت « کومش پنج برج را آژی دهاک پیشوای جادوگران(مغان) بنا کرد که نشیمنگاه پهلویان بود » این روایت باستانی نشان می دهد بنیانگزار شهر کومش آژی دهاک پیشوای مغان ( جادوگران ) بوده است و ضمناَ پارتیان ( پهلویان – اشکانیان ) در ایالت کومش می زیسته و آنرا به پایتختی برگزیده اند. [۳]تاسیس شهر سمنان به دست طهمورث دیوبند از پادشاهان پیشدادی انجام گرفته است [۴] “شهر سمنان در نقشه جغرافیای بطلمیوس به نام سمینا در ایالت پارت ثبت شده است

کومس دوره کیانیان

بنا به روایات تاریخی، کومش چهاردهمین ایالت تاریخی «ورن» (ورنه) از تقسیمات شانزده‌گانه اوستایی در دوران باستان بوده‌است. این منطقه در طی دوران حکومت مادها و هخامنشیان با نام «کومیسنه» (کومس) یا «کومیشان» (کومش) شناخته می‌شده و بخشی از ایالت بزرگ «پارت» (پرتو) به‌شمار می‌رفته‌است. [۵].

به نظر پژوهشگران اوستا سرزمین کومش ( دامنه های جنوبی البرز بین ری تا شاهرود ) مرکز حکومت سلسله محلی کیانیان بوده است و چون ویشتاسب پادشاه محلی این ناحیه دین زرتشت را پذیرفت در اساطیر و روایات ملی و مذهبی ایران جایگاه ویژه ای یافته اند به ویژه آنکه جنگ نهائی بین ویشتاسب پادشاه کیانی و ارجاسب تورانی در کومش اتفاق افتاده است . همچنین در مورد جنگ کومش و اهمیت آن دراساطیر و تاریخ ایران آمده است دنباوند کوه آنکه بیوراسب بدو بسته شده است از همان پتشخوار (جبال البرز) است نیز کوه کومش و گرگان بدان پیوسته است – که کوه کومش را که کوه « آمد به فریاد» خوانند آنست که ویشتاسب، ارجاسب را بدان شکست داد کوه میاندشت از آن کوهها گسسته است گوید : به کارزار دین چون شکست بر ایرانیان رسید کوه کومش از آن کوهها بگسست میان دشت فرو افتاد و ایرانیان به یاری آن رهائی یافتند و آن را آمد به فریاد خواندند[ [۶][۷] درباره کیانیان اینکه اسطوره بوده اند یا تاریخ واقعیت این است که به تاریخ نزدیک ترند به موجب پژوهش های مورخین اروپایی و امریکائی از جمله آرتورکریستن سن،هرتسفلد،اومستد و … کیانیان سلسله ای از امیران ناحیه جنوبی البرز بوده اند و محل حکومت آنان از شمال به مرز مازندران و گرگان ( کوههای رشته کوه البرز ) و از مشرق به خاور شاهرود فعلی و از غرب تا ری فعلی را در بر می گرفته است [۸] حکومت کیانیان با کیقباد آغاز می شود که در البرز کوه می زیست و رستم او را یافت و به کمک رستم به پادشاهی رسید پس از او کیکاووس و آن گاه کیخسرو به پادشاهی رسیدند کیخسرو در پایان عمر از پادشاهی کناره گرفت و به جای او لهراسب که پهلوانی وارسته بود به پادشاهی رسید که از خاندان سلطنتی کیانی نبود لهراسب نیز بعد از مدتی کناره گرفت و پادشاهی را به فرزندش ویشتاسب واگذار کرد در پادشاهی ویشتاسب، زرتشت با او ملاقات کرد و ویشتاسب به دین بهی در آمد . در دوره ویشتاسب جنگهای شدید بین ایرانیان زرتشتی و ارجاسب پادشاه تورانیان در می گیرد و سپاه تورانیان علاوه بر تورکان یعنی فرزندان تورج شامل خیونان یعنی زردپوستان آسیای میانه نیز می شده است جنگهای مذکور عمدتاً با شکست ایرانیان پیش می رود تا آنکه در جنگل سپید از ناحیه پتشخوار در کوههای کومش جنگ نهایی اتفاق می افتد دراین جنگ سپاه ایران شکست خورده و درحال پراکندگی و از هم پاشیدگی بوده اند که به ناگاه معجزه ای اتفاق می افتد کوه کومش با صدای مهیبی از هم می پاشد و قطعات آن به اطراف ( میان دشت ) پراکنده می شود ترکان و خیونان که بیانگردان ساده دل و بدوی بوده اند به تصور معجزه و خشم خداوند از ترس گریخته و سپاه شکست خورده ایران به پیروزی غیر منتظره نهائی دست یافت چون پیروزی نهائی ایرانیان به کمک معجزه کوه کومش بدست آمده طبیعتاً محل آن معجزه حالت تقدس یافته و مورد احترام مذهبی واقع شده است در پی آن ویشتاسب دستور می دهد که آتشکده هایی بسازند و پادشاهان بزرگ را به « دین بهی » فرا میخواند و برای هر کدام از پادشاهان یک مغ با نسخه ای از اوستا می فرستد تا آنان را به « دین بهی » رهنمون شوند این مطلب در دینکرت [۹] بندهشن [۱۰] و متون وابسته به اوستا[۱۱] تکرار و تائید شده و تکرار متواتر آن به دلیل اهمیت آن در میان زرتشتیان بوده است .

کومس دوره اشکانیان

قومس
Coin of Mithradates I of Parthia, Seleucia mint.jpg
شاهنشاه اشکانی
دوران سلطنت
۱۷۱ تا ۱۳۲ پیش از میلاد
تاجگذاری۱۷۱ پیش از میلاد
پس ازفرهاد یکم
پیش ازفرهاد دوم
اطلاعات شخصی
درگذشت۱۳۲ پیش از میلاد
پدرفریاپت
فرزندانفرهاد دوم سیناتروک
دودماناشکانیان

کنت کورث ( مورخ قرن اول میلادی ) و پلوتارک( مورخ یونانی قرن اول ) و آرین ( مورخ یونانی قرن دوم م ) می نویسند « در زمان اشکانیان در مکانی که داریوش سوم هخامنشی بدست سرداران خود کشته شد شهری بنا کردند که دارا نام داشت .» به نوشته ژوستن مورخ فتوحات اسکندر مقدونی « داریوش سوم هخامنشی در محلی کشته شد که دارا یا سارا یا چارا نام داشت و قلعه دارا که تیرداد ساخت و پایتخت قرار دارد در مقتل او بود » .[۱۲] به روایت تاریخ قیام پارتیان برعلیه سلوکیان در هکاتوم پیلوس یا صددروازه شکل گرفت و پیروزی ارزشمند اشک بر فرکلس حاکم هکاتوم پیلوس در همانجا اتفاق افتاده – پس از آن در جنگ هائی که در همین شهر اتفاق افتاده ارشک کشته شد و فرمانروایی به تیرداد برادر ارشک رسید – تیرداد در جنگی سرنوشت ساز سلکوس را شکست داد – در این جنگ تعداد سپاهیان سلکوس بیست برابر سپاه تیرداد بوده و این پیروزی باعث قدرت یافتن اشکانیان از نظر روحی شده است – سلوکیان به جانب ری گریختند – تیرداد به جای تعقیب دشمن شکست خورده به تحکیم مواضع خود پرداخت وظرف چند سال دژ دارا را بنا کرد – قلعه ها بسیار در کوهها ( به ویژه البرز ) ساخت شهر صد دروازه در ناحیه دامغان امروزی دست کم دویست سال پایتخت اشکانیان و پادشاهان بزرگی همچون مهرداد اول بوده و در دوره گودرز یکم با تصرف بین النهرین و بنا به ضرورت تیسفون را پایتخت زمستانه خود انتخاب کردند و پس از آن صد دروازه و تیسفون از بزرگترین شهرهای قلمرو اشکانیان بوده است.

کومس دوره ساسانیان

گمش، قومس و کمش که در کتاب سبئوس، ص ۶۱ و ۶۵ نیز به همین نام است ، به عربی قومس و پارسی کومس است. این استان که پایتخت قدیمی تر پارتها، هکاتوم پولیس در آن قرار داشته از قدیم الایام به استان پارت ها تعلق داشت، و به روایت سبئوس، همان سرزمینی است که پارت ها یا پهلو از آن برخاسته اند. در این سرزمین که اشکانیان تقسیم بندی استانهای سلوکیان را اقتباس کرده بودند، کومش یکی از شش استانی محسوب می شد که به ساتراپ قدیمی پارت ها تجزیه شد و زمانی که بهرام چوبین از دست (خسرو پرویز) در فرار بود و به این محل روی آورده بود، مقر قارن وندها و اسپاهپت خراسان بود، و همچنین مقر پیروز وستهم ، پسر اسپراپت شپوه محسوب می شد که پس از شکست بهرام چوبین، به ولایت خراسان، کومش، گرگان و طبرستان منصوب شد. او پس از کشته شدن برادرش وندوی، خود را در اینجا به عنوان پادشاه نامید. لازم به ذکر است که شهر بسطام در قسمت شمالی شاهرود، از بناهای اوست. کومش پهلو سرزمین موروثی خاندان پارتی «مهران» بود که به شاخه اسپراپت تعلق داشته و آن طور که از کتاب سیئوس، ص ۳۶ استنتاج می شود او (هرمزشاه چهارم) همه حکمرانان و بزرگان و خاندان نجبا را از حاکمیت بر ایران دور ساخت، او اسپراپت های بزرگ، روده و مهلوه را که از پسر آنکه مقتول بود، به قتل رساند، همچنین وی آمن ها را از چنگ قاتل خسرو، پادشاه ارمنستان رها کرد و به جانب حاکم نشین ایرانی در نواحی مرزی روان ساخت والطاف پادشاهی را که به (پدر انک )قول داده بود، نسبت به خود او (پسر انک) برآورده کرد، به طوری که دوباره به او حق موروثی پهلو(پارتی) را باز گرداند[۱۳]

پیش از اسلام

قاجاریه و پهلوی

در زمان قاجاریه، شهر دامغان مرکز سرزمین قومس بود. نام جغرافیایی قومس تا اواخر دوران قاجاریه بر سر زبان‌ها بود. جندق و خور و بیابانک در سال ۱۲۴۰ق تابع ایالت قومس(سمنان و سرخه و شاهرود ودامغان) شد و در سال ۱۳۳۷ق از آن جدا گردید.[۱۴]

در آغاز سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در زمان نخست‌وزیری دکتر علی امینی و وزارت کشور سپهبد عزیزی، به پیروی از سنت تاریخی، طبق تصویب‌نامه هیئت وزیران، ایالت کومش (شامل دامغان، سمنان، شاهرود، سرخه، بسطام و گرمسار) و جنوب طبرستان یعنی سنگسر، شهمیرزاد و روستاهای تابعه آنها) از نظر تقسیمات کشوری به نام فرمانداری کل سمنان نامگذاری شد. مرکز حکومت آن نیز در شهر سمنان تعیین و مستقر گردید.[۱۵]