نام : سید حسن شاهچراغی
فرزند : سید مسیح
متولد : ۱۳۳۱/۱۱/۰۹ در دامغان
تحصیلات : حوزوی
تاهل : متاهل
یگان: سایر
مدت حضور : –
مسئولیت : نماینده مجلس شورای اسلامی ونماینده امام در روزنامه
نوع عضویت : –
نوع شغل : نماینده مجلس-روحانی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۰۱
محل شهادت : اهواز
عملیات : سایر
محل دفن : دامغان گلزار شهدای فردوس رضا(ع)
زندگی نامه
نهم بهمن سال ۱۳۳۱ هجری شمسی در یکی از محله های قدیمی شهر «دامغان» کودکی از خانواده سادات پا به عرصه هستی گذاشت. نام او را به عزت و یادمان پدربزرگ ، «سید حسن» نامیدند. او فرزند ارشد آقا سید «مسیح» بود. وضع مادی پدر چندان روبراه نبود. پدر از راه تدریس و کار در مدرسه ی علوم دینی شهر دامغان در منتهای رنج و مشقت اقتصادی ، روزگار می گذراند. حقیقت خواهی ، خلوص ، عظمت روحی ، صداقت ، ایمان و تقوا ، مردم داری و آزاد اندیشی او زبان زد خاص و عام بود . خود او می گوید: من در یکی از خانواده های روحانی تولد یافتم. تا آنجا که به یاد دارم پدرم از راه تدریس در مدرسه ی علوی دامغان به همراه عمویم ، زندگی را اداره می کردند. هیچ گاه از زندگی مرفه ، یعنی زندگی ای که همه چیز در آن تمام باشد برخوردار نبودیم. روی هم رفته ، خانواده ای که با کمترین توقع و امکانات زندگی سازگار بود. زادگاه پدری ، روستای «حسن آباد» از دهستان «قهاب رستاق» بخش «امیر آباد» واقع در حاشیه ی کویر نمک است که در فاصله ۳۰ کیلومتری جنوب «دامغان» قرار دارد. شهید در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشودند. پدر بزرگوار شان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید «مسیح شاهچراغی» در سال۱۳۰۲هجری شمسی متولد شدند. نسبت پدر بزرگ ایشان با ۳۷واسطه به حضرت «احمد ابن موسی کاظم» (علیه السلام) می رسد که در «شیراز» مدفون است. سید «حسن» در سایه مادری پرورش یافت که متدین ، بی آلا یش ، علاقمند به اسلام ، قرآن ، اهل بیت (علیهما السلام) و روحانیت معظم بود. ایشان در همه لحظات زندگی یاور سید «حسن» ، خصوصا در طفولیت و دوران ستم شاهی ، بودند. شهید در جمع خانواده و در بین ۴ خواهر و ۴ برادرش، موقعیت خاصی داشت. او چشم و چراغ خانه بود. محیط خانواده با حضورش گرم و شاداب می نمود. شهید شاهچراغی ، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ی هاتف (شهید عالمی فعلی) به پایان بردند و مدت ۲ سال نیز در کنار پدر بزرگوارشان در حوزه علمیه ی دامغان به فراگیری علوم پرداختند. او می گوید: دوران دبستان را در یکی از مدارس شهرستان خودمان ، که معمولا هم معلمین مؤمن ، متدین و متعهدی داشت گذراندم. تا آنجا که یادم هست این دوره هم ، مجموعا دوره ای خوب برای من بود؛ زیرا در کلاس درس جزء شاگردان اول تا پنجم بودم و معلمان آن زمان دامغان ، وقتی مرا می دیدند یاد آن روزهای خوش و آن کلاسهای پر شور تعلیم و تربیت را که با بچه ها سپری می کردیم ، زنده می ساختند و برای من خاطره انگیز است. همیشه از همان کودکی ، مخصوصا سالهای ابتدایی ، به خوبی معلوم شده بود که سید حسن از استعداد و نبوغ خاصی که در حقیقت لطف و عنایت خداوندی است ، برخوردارند. البته این خصلت به همراه عشق و علاقه ی وافر ایشان به دانش ، پاکی ، طهارت روح و تقوای الهی ، عامل اصلی رشد سریع و موقعیت فوق العاده شان بوده است. لذا ایشان به راحتی توانستند وارد حوزه شوند و دروس متوسطه را نیز در کنار آن بخوانند. آنگاه ادبیات ، فقه ، اصول ، زبان خارجه ، تفسیر و … را پشت سر بگذارند و نیز مدرس این رشته ها باشند. پدر بزرگوارش می گوید: هیچگاه نیاز به سفارشات معلم و استادان نسبت به وظیفه ی تحصیل را نداشتند. ایشان در انتخاب دوستان ، با فراست خاصی آنها را بر می گزیدند. در آن دوران ستم شاهی و فرهنگ مبتذل و رایج طاغوت در جامعه ، از هرگونه خطا و نسیان مبرا و همه معیارش ارزشهای اسلامی و انسانی بود و اهداف بلند و عالی را تعقیب می نمودند. پس از پایان دوره ی ابتدایی بر سر دو راهی قرار گرفت؛ زیر او می باید یکی از دو راه را انتخاب کند. دانش آموزی و دانشجویی در رشته علوم جدید و یا طلبگی در حوزه ی علمیه. آن روزها که بر اثر حاکمیت طاغوتیان و حضور فرهنگ منحط شیطانی ، بازار دین و دینداری از رونق افتاده بود و در مقابل آن بازار مکاره ی دنیا و دنیاداران ، جاذبه خاصّی را به ویژه برای استعدادهای آماده در رشته های پول ساز و پر درآمد به وجود آورده بود ، از طرف بعضی از افراد ، به خانواده ی آقا سید حسن توصیه می شد ، که هوش سرشار و استعداد ممتاز فرزندتان را مراقبت نمایید. او به سهولت و آسانی قادر خواهد بود تا یکی از سخت ترین رشته های دانشگاهی را با موفقیت به پایان برساند و سپس صاحب درآمدی کلان باشد و ضمنا هم در خدمت جامعه قرار گیرد؛ مبادا این استعداد ممتاز را در مدرسه های مخروبه ی علمیه ی قدیمه تلف کند. ولی جاذبه های نفسانی و فریبکاری های شیطانی نتوانستند در نوع انتخاب این فرزند فرزانه تأثیری بگذارد. او با بزرگترها به مشورت نشست و در یک انتخاب آزاد ، همانند بزرگان خانواده اش راه حوزه ی علمیه را برگزید ، تا درس دین را بیاموزد و در خدمت آن قرار گیرد. شهید شاهچراغی از کسانی نبود که به بهانه ی مبارزه و انقلاب ، درس و بحث و کتاب و کلاس را رها نماید. او بسیاری از مطالعات خود را در سنگر مبارزات انجام می داد. درس و بحث و تحقیق نیز هرگز نتوانست مانع حضور او در صحنه های مبارزه گردد. او معتقد بود که مجاهد فی سبیل ا… باید عارف به احکام ا… باشد. علاقه و کشش درونی و زمینه خانوادگی ، سید حسن را به حوزه ی علمیه کشانده بود تا درس دین بیاموزد و در خدمت نشر فرهنگ دینی قرار گیرد. از آغازین روزهای ورودش به جمع طلاب ، به خوبی روشن بود که آینده درخشانی دارد ، زیرا جستجو گری و کنکاش در مسائل مختلف علمی و اجتماعی از ویژگی های بارز او بود. او به سادگی قانع نمی شد. روح و روانش ، هرگز به بیماری جدل و مباحثه کینه توزانه مبتلا نشد. بارها این جمله را در بحث های طلبگی بر زبان جاری می کرد ما نوکر دلیل هستیم نه نوکر اشخاص ، شخص به هر اندازه که بزرگ و باعظمت باشد ، در مقام بحث باید به استدلال و استحکام سخن او توجه کرد ، نه به موقعیت و شخصیت او. چون گاه انسان های بی نام و نشان مطالبی را عنوان می کنند که به مراتب جامع تر و محکم تر از سخن نامداران است. از خصوصیات دیگر ایشان که فرزند زمان خویش بود. او در عصر خودش زندگی می کرد. زمان و نیازمندی ها را به خوبی می شناخت و با زمان و تحولاتی که در جامعه بوجود می آمد آشنا بود. شهید شاهچراغی پس از سپری کردن دوران طلبگی در دامغان چون علاقه ی وافر به رهبر خود ، حضرت امام (ره) و اسلام و روحانیت داشت ، این علاقه ، زمینه ی مهاجرتش به شهر مقدس قم را فراهم گردانید. ورودش به مدرسه ی حقّانی ، سرفصل جدید و تجدید حیات تازه بود و حرکت به سمت خود سازی رشد و بالندگی و تأثیر هدایتی ، تربیتی و علمی از اندیشه ژرف و ارزشمند عالمان و عارفانی چون آیت ا… خزعلی ، جنتی ، مصباح یزدی ، احمدی میانجی و نیز شهیدان والا مقام بهشتی و قدوسی رحمت ا… علیهما در زندگی و شخصیّت وجودی او ، بسیار سازنده بود. شهید شاهچراغی انسانی آگاه بود. از نخستین لحظات آغاز طلبگی اش وظیفه ی خویش را شناخته بود. او دنیا و متعلّقات آن را وسیله ای می دانست برای رسیدن به خدا. او طلبه ای ساده بود؛ اما فکرش ، ایمانش و تعهدش همیشه پیام بخش همگان بود. شهید بزرگوار قدّوسی مسؤولیت مدرسه و نیز پذیرش طلبه ها را به عهده داشتند ، ایشان با امتحان کتبی ، شفاهی و مصاحبه ، شهید سیّد حسن را آزمودند و ایشان را طلبه ای با کفایت و انسانی برجسته یافتند. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مشاوران و مسئول دفتر شهید آیت الله قدوسی در دادستانی انقلاب به فعالیت پرداخت و سپس از سوی مردم دامغان به نمایندگی مجلس برگزیده شد تا در آذر ماه سال ۶۱ به تقاضای آقای خاتمی وزیر وقت ارشاد، مسئولیت موسسه کیهان را پذیرفت. شهید شاهچراغی در اول اسفند ماه سال ۱۳۶۴ در پی اصابت موشک رژیم بعثی به همراه چهل نفر از همراهان خود به فیض شهادت نائل آمد. از شهید دو فرزند به نامهای سید مهدی و سید مسیح به یادگار باقی مانده است.
نحوه شهادت
در ۱ اسفند ۱۳۶۴، به همراه هشت تن از نمایندگان مجلس، نیروهای عالیرتبه ارتش، مقامات عالیرتبه قضایی با هواپیمای فوکر اف۲۷ فرندشیپ به خلبانی عبدالباقی درویش در جریان عملیات والفجر ۸، در ۲۵ کیلومتری شمال اهواز عازم جبهههای جنگ بود که هواپیمای حامل آنها در محاصره دو فروند میگ-۲۳ عراقی قرار گرفت و همه ۵۰ سرنشین آن شهید شدند.